جدول جو
جدول جو

معنی قلعه دیدار - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه دیدار
(قَ عَ دی دَ)
دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 48هزارگزی شمال باختر آوج. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 348 تن است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، انگور و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ سَ)
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی خاور چقلوندی و 5هزارگزی جنوب خاوری اتومبیل رو خرم آباد به چقلوندی. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 180 تن آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و سیاه چادر بافی است. راه مالرو دارد. و ساکنین از طایفۀ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دِ صَ فَ)
دهی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور، واقع در 12هزارگزی شمال فدیشه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است سکنۀ آن 411 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ)
دهی جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 31هزارگزی باختر کرج و 7 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. این ده در دامنه قرار گرفته و هوایی سردسیری دارد. سکنۀ آن 984 تن است. آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند، صیفی، لبنیات و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است. دبستان و راه مالرو دارد و از طریق کردان ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 137هزارگزی جنوب خاور کنگان کنار راه فرعی لار به گله دار. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 103تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و تنباکو شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان ربع شامات بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری ششتمدو سر راه مالرو سنگرد به کاشمر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 222 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَحَ دَ)
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقع در 2هزارگزی شمال باختر گناوه در ساحل خلیج فارس. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر و مالاریایی است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما. و شغل اهالی زراعت است. این ده دارای گارد گمرکی و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ تَ)
نام قلعه ای است بالای کوه شیراز و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَیْ یِ)
کلاته ای است در سبزوار
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه دارنده. قلعه بان. دژبان:
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعه دار
تصویر قلعه دار
کلاتدار محافظ قلعه دژبان کوتوال. یا قلعه دار سپهر. آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار